فومن

شهر مجسمه ها

فومن

شهر مجسمه ها

آناهیتا در فومن می تازد!

 

شهر فومن یکی از غربی ترین و کهن ترین شهرهای گیلان در 27کیلومتری شهر رشت واقع است. فومن با داشتن مجسمه های معروف چهار دختران ، شکاربانان ، گوزنان ، طاووس ، آناهیتا، میرزاکوچک جنگلی و... به شهر مجسمه ها شهرت دارد.

آناهیتا که یکی از معروفترین مجسمه های فومن است ،به روایت اوستا، زنی است راست بالا و آزاده نژاد و شریف که قهرمانان او را می ستایند و به عنوان مظهر پاکی های ایران باستان ، زنده و شاداب در یکی از میدان های اصلی شهر ایستاده است.

فومن با داشتن شهرک تاریخی ماسوله و دژ هزاران ساله قلعه رودخان هرساله پذیرای گردشگران ایرانی و خارجی زیادی است.

فومن که تا تاریخ 980هجری قمری مرکز فرمانروایی غرب گیلان را به عهده داشته ، با گذشت زمان و حوادث گوناگون ، قدمت تاریخی خود را حفظ کرده است.

هر مسافری که قصد دیدن ماسوله و قلعه رودخان را داشته باشد، باید از میدان شهدای فومن و از کنار مجسمه ای بزرگ عبور کند و کلوچه سنتی فومن را به سوغات ببرد. این مجسمه بزرگ اسطوره ای که نظر همه را به خود جلب می کند، شخصیتی است به نام آناهیتا.

آناهیتا سالیان سال است با مشعلی در دست و سوار بر درشکه ای در میدان شهدای فومن چنان می تازد که گویی گردی به پای او نمی رسد. این زن سوارکار با دو اسب سفید خود، رو به سوی ماسوله می تازد.

آناهیتا بانوی برومند در میان مجسمه های فومن که هر کدام نمادی را به تصویر می کشند، به اسطوره های بسیار دور ایران بازمی گردد و چنان اصالتی دارد که نمی توان او را نادیده گرفت.

آناهیتا به تاریخ می گوید: فومن به او باج نداده است و همچنان آماده رویارویی با هر بیگانه است. به نظر می رسد در ایران مجسمه آناهیتا فقط در شهر فومن قرار داشته باشد و در شهرهای دیگر ایران نمونه ای از این مجسمه دیده نشده است.

کمتر کسی است که وقتی به شهر مجسمه ها سفر می کند، آناهیتا را نبیند و از او لذت نبرد یا عکسی به یادگار با او نگیرد. این زن برومند سالهاست که در یادها مانده است.

با وجود این که ساخت این مجسمه به سالهای بسیار دور برمی گردد، اما مردم فومن او را از هر گزند و آسیبی مصون داشته اند. مردم فومن به آناهیتا مجسمه منحصر به فرد خود احترام می گذارند و هرساله او را می آرایند و مرمت می کنند و او با رنگهای دلنواز، نظر هر بیننده را به خود جلب می کند.

شناخت این بانو با تمام جزییات کمی سخت است ، اما می توان با گریز زدن به متون اوستایی او را شناخت و دانست این زن سوارکار کیست که می تازد. یشت پنج اوستا (یا آبان یشت) به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد.

در آیینهای ایران باستان ؛ ایزدی که جایگاه مهمی داشته و اکنون نمادی از آن در فومن مشاهده می شود، آناهیتاست. آناهیتا الهه همه آبهای روی زمین است و اقیانوس کیهانی از او سرچشمه می گیرد.

آناهیتا به معنای پاک ، پاکیزه و صاف آمده است که به پهلوی آناهید، به ارمنی آناهیت و در فارسی آناهید آمده است و تغییریافته اش همان ناهید امروزی است. او برگردونه ای سوار است که چهار اسب ، باد، باران، ابر و تگرگ او را می کشند.

او سرچشمه زندگی است و به دلیل ارتباطی که با زندگی دارد، جنگجویان در نبرد، زنده ماندن و پیروزی را از او طلب می کنند.

بیشتر ویژگی های ظاهری که اوستا برای معرفی آناهیتا بیان می کند در مجسمه آناهیتای شهر فومن مشاهده می شود و چندان تفاوتی با متون اوستایی ندارد. در گذرگاه تاریخ می توان اهمیت وجود چنین شخصیت هایی را بیان تمدن به بهترین وجه مشاهده کرد.

می توان با غرور و سرافرازی به تاریخ و ادبیات دور و ریشه دار ایرانی بازگشت و چه شایسته است که با تبسم کنار بانوی آبها و پاکی های ایران باستان ایستاد و عکس یادگاری با آناهیتا را به آلبوم عکسهای خود افزود و به ایرانی بودن خود بالید.

 آب در اساطیر ایران باستان

آب یکی از مقدس ترین عناصر طبیعی نزد ایرانیان باستان به شمار می رفته است. بر طبق باورهای اساطیری ایرانیان باستان، آب در گاهنبار دوم، از گاهنبارهای ششگانه آفرینش، آفریده شده است و زمان آفرینش آن میانه تیر ماه بوده است. بر طبق این باورها، آفرینش آب پس از آفرینش آسمان و پیش از آفرینش سایر موجودات صورت پذیرفته است:

 

« و نخستین چیزی که قبل از جانوران آفرید، آب بود و آسمان. خدا بر آب بود و چون خواست که خلق را بیافریند، از آن بخاری بیرون آورد و بخار بالای آب برآمد و آن را آسمان نامید.آن گاه آب را بخشکانید و آن را زمین کرد. آن گاه زمین را بشکافت و هفت زمین کرد...»

 

 مطابق اساطیر ایران باستان،« خرداد» یکی از مینویان است که از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت.سپس آن را به « تیر» که  «تشتر» بود سپرد و تشتر به یاری فروردین که فروهر پرهیزگاران است، آب را به مینویی به باد سپرد، باد هم آن را به نیکویی به کشورها راهبر شد و از طریق آسمان آن را به همه جا رساند و با افزار ابر، بر جهان بباراند.

 

ایرانیان باستان بر این باور بودند که قطرات باران را ایزد تشتر ( تیشتریه) ساخت و باد آن ها را به یک سو برد تا از آن دریای گیهانی   ( فراخکرد)، وروکشه، یا دریای بی انتها را تشکیل دهد که آن سوی قله البرز قرار دارد. این دریا چنان وسیع بوده است که هزاران دریاچه را در بر می گرفته است و این دریاچه ها چشمه های ایزدبانو اناهیتا بوده اند. در میان این دریا دو درخت قرار دارد: درخت « در بر دارنده همه تخم ها» که از آن همه درختان منشعب می شوند، و درخت« گوکرنه» یا «هوم سفید» که همه مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان از آن دریافت می دارند.

 پس از آن سه دریای بزرگ و بیست دریای کوچک تشکیل شد. دو رودخانه در زمین جاری شدند. یکی از شمال به سوی باختر روان شد و دیگری از شمال به سوی خاور جاری گشت، و هر دو این رود ها پس از این که دو انتهای زمین را پیمودند، سرانجام به دریای گیهانی ریختند و در آن درهم  آمیختند.

 

 ایرانیان باستان آب را یکی از ایزدان مقدس می شمردند و او را تقدیس و تکریم می کردند. نقش آفرینندگی و زایایی آب از روزگاران کهن برای ایرانیان باستان شناخته شده بود و در اوستا، بارها به این نقش و اهمیت و تقدس آب اشاره شده است. در « آبان یشت»  و «تیریشت» در باره اهمیت و احترام آب، بحث شده است و آب موجودی مقدس و قابل نیایش معرفی شده است.« آناهیتا» نیز به عنوان ایزدبانوی آب و باروری و پاکیزگی، بارها و به مناسبت های مختلف ستوده  و تکریم شده است.

 

ایرانیان باستان آب جاری را مقدس می شمردند و به هیچ وجه آن را نمی آلودند و در تمیز نگاه داشتن آن دقت و وتوجه خاصی به کار می بردند. هم چنین با انجام مراسم ویژه ای، به مناسبت های خاص، برای آب قربانی می کرده و نثار می داده اند. به این منظور گودالی کنار آب- رود یا دریا یا سرچشمه آب- می کنده اند و قربانی را در آن جا خون می ریختند تا خونش آب را آلوده نکند.

 

ابوریحان در آثار الباقیه می نویسد که:

 

«روز یازدهم ( اسفند) روز خور است که اول گهنبار دوم باشد و آخر آن روز دیبمهر است که مدیوشم گاه نام دارد و در این روز بود که خداوند آب را آفرید.»

 

هشتمین ماه سال، و دهمین روز هر ماه، به نام عنصر حیاتی و مقدس آب، « آبان» نام گذاری شده است. « - ان» در انتهای این واژه نه نشانه نسبت، که نشانه جمع است و آبن به مفهوم آب ها می باشد. نزد ایرانیان باستان، عنصر آب دو فرشته نگهبان داشته است، یکی « ایم ناپات» و دیگری « اناهیتا» که به عنوان فرشته مخصوص آب از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار، و بسیار مقدس و مکرم بوده است. در « آبان یشت» در باره شکوه و جلال و تقدس آن به تفصیل بحث شده است.

نام کامل این فرشته « اردویسور اناهیتا» بوده است و معنای این نام، رود توانای پاکیزه، یا آب های نیرومند بی آلایش است.اردوی هم نام رودی است افسانه ای هم به مفهوم پر برکت و حاصل خیز است. سورا به معنی نیرومند است و اناهیتا به معنی پاکیزه. اناهیتا فرشته نگهبان عنصر آب است. این نام در ادبیات فارسی به صورت های گوناگون، از جمله، ناهید، ناهد، ناهده، ناهیده و ناهی ثبت شده است. هم چنین در فارسی، ناهید(اناهیتا) نام دیگری برای ستاره زهره است. بخشی  از « آبان یشت» که یکی از بلند ترین یشت های اوستا است، به توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است. بخش دیگر به ذکر پادشاهان و پهلوانانی می پردازد که برای اناهیتا قربانی داده اند و او را گرامی داشته اند. قطعه دیگری هم در ستایش اناهیتا هست که نامش « آبان نیایش» است. در اوستا این ایزد بانو به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا و پری پیکر، نیرومند و درخشان، پاک و آزاده وصف شده است. اناهیتا، مطابق توصیف اوستا، تن پوشی زرین به بر دارد و در دستش دست آویزهای گرانبها و بر گوشش گوشواره های زرین و بر گردنش سینه آویزی از گوهر ناب آویزان است و بر سرش تاج زرین هشت پر هزار ستاره، آراسته به صد ستاره و زیورهای شایگان گران بها و درخشان نمایان است. این توصیف های روشن و گویا نشان دهنده این واقعیت است که از زمان های باستان، تندیس های این ایزدبانو در آیین های نیایش و پرستش او به کار می رفته است. اناهیتا ایزد بانوی محبوب بسیاری از سرزمین ها از غرب ایران باستان تا ارمنستان و اناتولی، و از بابل و دمشق تا سارد و شوش، بوده و در سراسر این مناطق معبد های بسیاری برای نیایش و عبادت او برپا بوده است.

اناهیتا حامی عشق پاک و بی پیرایه است که اساس پیمان همسری و تشکیل خانواده های سالم و پاک نهاد است. او از عشق پاک در برابر شهوات آلوده، و از خانواده پاک در برابر بی بند و باری، هرزگی و پتیارگی دفاع می کند و نگهبان و پاسدار شرافت و پاک روانی و بی آلایشی است.

اناهیتا سرچشمه همه آب های روی زمین است. او سرچشمه و مایه  همه ثمربخشی و  باروری هاست؛ نطفه همه نران را پاک می گرداند، بطن همه مادگان را تطهیر می کند و شیر را در پستان مادران پاک می سازد. در حالی که در جایگاه آسمانی خود، در میان ستارگان، قرار دارد، سرچشمه دریای گیهانی است. اناهیتا بر گردونه ای سوار است که آن را چهار اسب نر می برند و این چهار اسب عبارتند از باد، باران، ابر و تگرگ. برای پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری خواست. هرمزد او را می ستاید. هوشنگ، جمشید، اژی دهاگ، فریدون، گرشاسب، افراسیاب، کاوس و دیگران به درگاه او قربانی می کنند و برآمدن نیازهای خود را از او می خواهند.

 

« آبان» در واژه نامه بندهش، یکی از امشاسپندان و از خویشان نیلوفر و ایزد حامی زمین و همکار سپندارمذ معرفی شده است. هم چنین « آبان فره» را به مفهوم دارنده فره آب ها ، به عنوان لقب اناهیتا به کار رفته است. بر طبق این نمادها و نشانه ها، در اساطیر ایران باستان، آبان با اناهیتا و آب و نیلوفر، به مفهوم نشانه و رمز آفرینش و پاکی و شفافیت و بی آلایشی، پیوند عمیق و ناگسستنی معنوی و باطنی دارد.

در ایران باستان در آبان روز از ماه آبان که روز دهم آبان ماه بود جشنی سرورآمیز بر پای می داشتند که آن را « آبانگان» می نامیدند و در طی این جشن یکی از مراسم مهم نوشیدن شراب فراوان بوده است. مهم ترین حوادث اساطیری که در روز« آبانگان» روی داده است، بر طبق روایت ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه، این ها هستند:

 

« در این روز زو پسر تهماسب به شاهی رسید و مردمان را به حفر انهار و تعمیر آن امر کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون بیوراسب را اسیر کرده و به سلطنت رسیده و مردم را امر کرده که دوباره خانه ها و اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند یعنی صاحب خانه و خود او نیز به خانه و خانواده خود فرمانروا شد و شروع به امر و نهی و گیر و دار نمود.»

 

روایت دیگری که در بیان اهمیت تاریخی و اساطیری این روز یاد کرده اند این است که چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید و خشکسالی سخت پیش امد و مردم بسیاری تلف شدند و خیلی ها مجبور به ترک شهر و دیار شدند، سرانجام با قربانی کردن های بسیار و نیایش های فراوان نثار درگاه اناهیتا، در روز آبانگان باران شروع به باریدن کرد و به همبن دلیل از آن تاریخ ایرانیان باستان، این روز را چونان عیدی بزرگ جشن می گیرند و مراسم نیایش و گرامیداشت اناهیتا را برگزار می کنند.

 

سنت ها و باورهای مربوط به تقدس و ارجمندی آب هنوز هم میان ایرانیان وجود دارد و در آداب و رسوم و اعتقادات آن ها پابرجاست. در مراسم عروسی، رسم بوده که بر سر عروس آب می ریخته اند، هم چنین پیش از پیمان زناشویی بستن رسم بوده که عروس و داماد به یکدیگر در کاسه ای آب نگاه کنند و سپس هر دو از آن بنوشند. آب ریختن پشت پای مسافران و در ظرف آب به دنبال گمشده ها گشتن از دیگر رسوم مربوط به تقدس و کرامت آب است.

آناهیتا در فومن می تازد!

 

زندگی نامه ی دکتر علیرضا آزمندیان

دکتر علیرضا آزمندیان در سال 1332 در یک خانواده‌ی مذهبی در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس اسلامی و از جمله دبیرستان علوی تهران طی کرد و در رشته‌ی ریاضی به‌عنوان یکی از دانش‌آموزان نمونه از دبیرستان علوی تهران فارغ‌التحصیل شد. وی تحصیلات دانشگاهی را در مقطع لیسانس در دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی مکانیک طی کرد و در سال 1355 فارغ‌التحصیل شد و پس از خدمت سربازی هم‌زمان با آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در صداوسیما به‌عنوان خبرنگار سیاسی و اقتصادی مشغول به کار شد. وی توفیقات زیادی در حرفه‌ی خبرنگاری به‌دست آورد و با تهیه‌ی گزارش‌هایی از اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی کشور و سفر به تمام نقاط ایران و پاره‌ای از کشورهای جهان، شناخت خوبی نسبت به مسایل مردم به‌دست آورد و با حضور در جبهه‌های جنگ و تهیه‌ی گزارش‌های تلویزیونی از علمیات جنگی، دلاوری‌های رزمندگان اسلام را در نبرد حق علیه باطل به تصویر کشید.

وی پس از 6 سال کار پر تلاش و شبانه روزی در صداوسیما در سال 1364 برای ادامه‌ی تحصیل به امریکا سفر نمود و فوق لیسانس را در رشته‌ی مهندسی صنایع با گرایش مدیریت مهندسی و مقطع دکترا و فوق دکترا در رشته‌ی مهندسی صنایع در سیستم‌ها در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و در عین حال در رشته‌ی تخصصی خود در دانشگاه‌های امریکا به تدریس پرداخت.

دکتر آزمندیان به سمت مدیر عامل شبکه تلویزیونی آفتاب متعلق به جمهوری اسلامی ایران در نیویورک برگزیده شد و مدت 4 سال در این سمت به بالا بردن سطح فرهنگ ایرانیان مقیم امریکا همت گماشت.

دکتر علیرضا آزمندیان ضمن 12 سال تحقیق و تدریس در دانشگاههای آمریکا و در عین حال با مطالعات علمی پیرامون قدرت فکر به تبادل اطلاعات با دانشمندان این رشته پرداخت و ضمن شرکت در کنفرانس های علمی تکنولوژی فکر سالها در راستای توسعه این پدیده بزرگ قرن تحقیق و تدریس نمود و سرانجام برای انتقال دستاوردهای بی نظیر تکنولوژی فکر به هموطنان ایرانی خود در سال 1376 به ایران مراجعه کرد.

وی ضمن عضویت در هیأت علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران به تأسیس مؤسسه فرهنگی علمی پدیده فکر اقدام کرد و با تشکیل کلاسهای تکنولوژی فکر به بسط و گسترش این تکنولوژی در ایران پرداخت و با تحولات بزرگی که در نظام فکری و باورهای دانشجویان خود ایجاد کرد، زندگی آنها را بکلی متحول ساخت.

استاد علیرضا آزمندیان پس از سفر به بیش از 30 کشور جهان از جمله کشورهای آسیایی، آفریقایی، اروپایی، امریکا و کانادا و مطالعه مبانی ذهن، قدرت بیکران فکر انسان و با اشراف به مکانیسم های فکر، باور و برنامه ریزی سیستم ضمیر ناخودآگاه انسان و با بکارگیری تکنیک های درست ارتباطات و تکنولوژی فکر، امروز در خدمت مردم عزیز ایران است تا با استفاده از دستاوردهای علمی خود ضمن ایجاد تغییرات اساسی در نظام فکریشان، به پالایش شخصیت های آنان پرداخته و با ایجاد تحولی شگرف در آنها، انسانهای شاد و بشاش، هدفمند، با انگیزه، توانمند و مصمم، باشخصیت و با اعتماد به نفس کامل و با عشق و امید برای زندگی عالی و پرحاصل برای ایران اسلامی ما تربیت کند.

دکتر علیرضا آزمندیان با برگزاری کنفرانس ها و دوره های تکنولوژی فکر برای مدیران، معلمان، دانشجویان، کارمندان و سایر اقشار تأثیرگذار جامعه، نه تنها نظام فکری و روحی آنان را متحول ساخته است، بلکه با اجرای تکنیک های مدیریت فکر، در بالا بردن کارایی و بهره وری انسانی آنان، تأثیر بسزایی گذاشته است.

کارکنان بنیاد بین المللی علمی و فرهنگی « فکر بزرگ » و مؤسسه « پدیده فکر » بر این باورند که با اشاعه این تکنولوژی در میان مردم ایران و متحول شدن نظام فکر و باور فردفرد آنان، به سربلندی و عظمت ایران اسلامی کمک شایانی می‌نمایند.

تکنولوژی فکر

راهی نوین به سوی یک زندگی عالی



تکنولوژی فکر یک سیستم جدید برنامه‌ریزی در ضمیر ناخودآگاه انسان است که از طریق آن تحولی عظیم در نظام فکر، شخصیت، باورها و روحیه‌ی یک انسان ایجاد می‌شود.

این تکنولوژی جدید که اخیرا توسط دکتر علیرضا آزمندیان، بنیانگذار تکنولوژی فکر در ایران ارائه شده و تدریس می‌شود، اثرات شگفت‌انگیزی در کیفیت زندگی شما می‌گذارد و شما با خلق اندیشه‌های زیبا در دنیایی از امید و اعتماد به نفس، زیباترین شخصیت را ازخود می‌سازید و با تلاشی مستمر و آینده‌آفرین به خلق عالی‌ترین دستاوردهای یک زندگی پرحاصل همت می‌کنید.

در این سیستم علمی و تکنولوژیکی با استفاده از پروگرام کردن ضمیر ناخودآگاه، شما می‌توانید نظام باورها و شخصیت خود را از نو بسازید و با استفاده از سیستم مدیریت روحیه از طریق ضمیر ناخودآگاه به دنیایی از آرامش و نشاط برسید و از این رهگذر به خلق اندیشه‌های هدفمند و امیدبخش بپردازید و از زندگی خود یک شاهکار بسازید.

دکتر علیرضا آزمندیان با اجرای این سیستم زیبای الهی- انسانی توانسته است بسیاری از زندگی‌ها را متحول کند و انسانهای زیادی را به سعادت و خوشبختی و آرامش و نشاط واقعی برساند.

بخشی از مصاحبه آقای دکتر علیرضا آزمندیان

در ماهنامه طمطراق

( فرا موفقیت )

استاد آزمندیان لطفا بگویید که چطور شد به این جایگاه رسیدید ؟

پس از شش سال خبر نگاری خواندن کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید تحولی در من صورت گرفت و باور کردم که محکوم نیستم که فقط یک کارمند ساده باشم و ماهی هفت هزار تومان حقوق بگیرم. چون بزرگترین آرزوی من ادامه تحصیل بود و آن زمان مقاطع فوق لیسانس و دکترا در رشته مهندسی تدریس نمی شد بنابراین باید به خارج از ایران می رفتم که البته این کار هزینه زیادی در بر داشت. در همان زمان بود که من دریافتم که انسان قدرت زیادی دارد و با قانونمندی های جهان هستی آشنا شدم و با تلاش شبانه روزی توانستم ظرف دوسال ثروت حلال خوبی بدست آورم تا بتوانم به همراه خانواده ام برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر کنم .

پس از دوازده سال تحقیق و تدریس در دانشگاههای آمریکا و سفر به پنجاه کشور جهان دانش زیادی را در زمینه تکنولوژی فکر بدست آوردم سپس برای انتقال دستاوردهای خود به ایران بازگشتم . در مورد مباحث « توسعه انسانی و شخصیتی » مطالعه و تفکر کردم و آن مباحث را با آیات و روایات اسلامی خودمان تطبیق کردم و یک پکیج اسلامیزه و ایرانیزه و مستند بر مبانی اسلامی تدوین کردم و مؤسسه ای تأسیس نمودم. اکنون هفت روز هفته برای مردم، سازمانها و ارگانهای مختلف و فرماندهان سپاه، مدیران کارخانجات، کارمندان، دانشجویان، صنعتگران و ... در تهران و سایر شهرستانها سخنرانی و سمینار برگزار می کنم .

هدف شما از تأسیس این مؤسسه چه بوده است ؟

در سال 1376 « مؤسسه علمی فرهنگی پدیده فکر » را تأسیس کردم . هدف از این اقدام اشاعه تکنولوژی انسانی – الهی برای هفتاد میلیون مردم ایران است. ما در واقع می خواهیم این پیام را به مردم برسانیم که به گونه ای دیگر هم می توان زیست. با اجرای کنفرانس، سمینار و برگزاری کلاسهای مختلف این هدف را به پیش می رسانیم .

این مؤسسه چه محصولاتی ارائه می دهد ؟

محصولات فرهنگی عبارتند از: کتاب، سی دی، نوارهای صوتی و آموزشی تکنولوژی فکر که دنیایی از تحول، انگیزه، اعتمادبه نفس و نشاط را در انسان بوجود می آورد .

و نیز کارتهای تکنولوژی فکر همراه با عکس های زیبا و جملات زندگی بخش که عالی ترین تأثیر گذاری را بر ضمیر ناخودآگاه دارد و با ارسال پیامهای قدرتمند و تصویرسازی ذهنی برای رسیدن به اهداف زندگی و تحول و خود شکوفایی به انسان آموزش می دهد .

با این همه تکاپو دستاوردهایتان را چطور ارزیابی می کنید؟

بی نظیر. هر فردی که دوره تکنولوژی فکر را می گذراند با توانمندی های خود آشنا می شود، به اعتماد به نفس و شخصیت الهی انسانی می رسد، ارتباط با کائنات را می آموزد و سرنوشت خود را خودش طراحی می کند و منتظر تقدیر نمی ماند ما در این دفتر دوازده خط تلفن داریم که مردم از تمام نقاط ایران و سراسر دنیا با ما تماس می گیرند و از تحولات درونی خود می گویند، داستان زندگی شان را تعریف می کنند، نامه می نویسند. ما از بازخورد کارمان (Feed back) کاملاً راضی و خشنودیم.

خودتان کتاب تألیف کرده اید ؟

بله کتاب تکنولوژی فکر « چگونه راه سعادت را یافتم » که به چاپ نوزدهم رسیده این کتاب به انسان می آموزد که چگونه از هر لحظه ی زندگی خود استفاده کرده و از آن لذت ببرد تا به سعادت دنیا و آخرت برسد و دیگری کتاب « زندگی در مسیر کمال » که مباحث الهی عرفانی دارد و به انسان می آموزد که چگونه به معرفت نفس خود بپردازد تا به معرفت خدا و زندگی برسد.

چطور اطلاع رسانی می کنید؟

زمانی که تازه به ایران برگشته بودم به یاد دارم که به پارک ملت می رفتم و آگهی های خودم را روی نیمکت های پارک می گذاشتم .چون خودم خجالت می کشیدم که آنها را توزیع کنم، معمولاً دورتر می ایستادم تا عکس العمل مردم را ببینم. هر کس برگه آگهی را بر می داشت خوشحال می شدم و هر کس آنرا پاره می کرد ناراحت. بعدها از طریق روزنامه ها اقدام کردم و امروزه هم از طریق نشریات اینترنت و شبکه های ماهواره ای با مردم در ارتباط هستیم .

نقش شرکت کنندگان به ویژه خانمها را چطور می بینید؟

آنچه که برمن محقق شده و اکنون برای اولین بار در مجله شما مطرح می کنم این است که استقبال خانمها از این مبحث 80% و استقبال آقایان 20% است. خانمها نسبت به تغییر و تحول، مبحث بهتر زندگی کردن، بهتر فرزند تربیت کردن و ... بیشتر علاقه مندند .و مسؤلان ما باید بدانند که امروزه چه نوع نگاهی در زنان و دختران ما وجود دارد و آنها چقدر خواهان رشد، ارتباطات قوی تر و پیشرفت هستند .

مرد وقتی متحول می شود بیشتر دنیای خودش تغییر می کند اما تحول زن می تواند همسر و فرزندان (خانواده) را متحول کند.

زن خوب فرمانبر پارسای

کند مرد درویش را پادشاه

یک درد دل؟

همه احساس یک معلم این است که پیامش به شاگردانش منتقل شود. معلمان مثل پیامبران هستند که دوست دارند که انسانها به سمت پیام الهی بیایند. درد دل من این است که چرا یک شبکه ماهواره ای می آید نوارهای تکنولوژی فکر را به خارج از کشور (آلمان می برد )و از آنجا برای مردم جهان پخش می کند و ایرانیان مقیم خارج از آن استفاده می کنند وتماس می گیرند که چرا تا به حال از این مباحث بی خبر بوده ایم! یا تماس می گیرند چرا شبکه های برون مرزی ایران مثل جام جم این برنامه ها را پخش نمی کنند ؟! درد دل من این است که چرا مباحث تکنولوژی فکر از صدا وسیمای خودمان (رسانه عمومی) پخش نمی شود تا بسیاری از اقشار مسلمان و متدین ایرانی که ماهواره ندارند هم بتوانند از این مباحث به دنیایی از انگیزه و نشاط و تلاش است، بهره ببرند

موفقیت؟

قانونمندی ها برای خلق دستاوردها

پول؟

ابزاری ارزشمند برای رسیدن به دنیای معنویت و عشق.

زندگی ؟

زیباترین واژه ای که خدای مهربان برای انسان قرار داده.

ترس؟

علف هرزی در باغچه ذهن.

شکست؟

تجربه

خدا؟

زیباترین واجب الوجود هستی و عاشق ترین موجود جهان هستی.

تلخ ترین و شیرین ترین خاطره شما؟

تلخ ترین: سقوط خرمشهر که خودم شاهد آن بودم و شیرین ترین هم روز سوم خرداد که خرمشهر را پس گرفتیم و من اولین خبرنگاری بودم که وارد شهر شدم.

زندگی در مسیر کمال؟

نوعی زندگی که هر روزش بهتر از روز قبل باشد.

علیرضا آزمندیان؟

دوست دارم که روی سنگ قبرم بنویسند « کسی که برای همه مردم ایران منشأ اثر بود »

 

معا نی گلها

معا نی گلها
 

گل رز:
* رز سرخ: عشق بی ریا-زیبایی-شجاعت-احترام-تبریک- "دوستت دارم"
* رز سفید: پاکی-معصومیت-راز-سکوت-فروتنی-احترام- "عشق من به تو عمیق و خالصانه است"
* رز صورتی: قدردانی- "متشکرم" وقار-ستایش-همدلی-لطافت-شادکامی- "باورم کن" - "تو خیلی دوست داشتنی هستی"
* رز زرد: شادمانی-رفاقت-شوق-حسادت-آغاز دوباره- "فراموشم نکن" - "معذرت میخواهم"
* رز بنفش: عشق در نگاه اول.
* رز نارنجی: اشتیاق-شیفتگی-آرزو.
* غنچه رز: نماد پاکی و زیبایی-جوانی-عشق نوپا.
* یک شاخه گل رز: سادگی-سپاسگزاری-عشق تازه.
* یک شاخه گل رز سرخ: "دوستت دارم".
* رزسفید عروس: عشق مبارک و فرخنده.
* رز قرمز سیر: سوگواری.
* رز سیاه: مرگ.
* ترکیبی از رز سفید و سرخ: اتحاد-سازش
* رز کاملا شکفته: "من متعهد به تو هستم"-"هنوز دوستت داردم"
* دسته گل رز: قدردانی.
* دسته گل رز کوچک: "من به یاد تو هستم"

- داوودی: حقیقت - "تو دوست فوق العاده ای هستی"

- نیلوفر آبی: حقیقت.

- نرگس: غرور - خود بینی.

- بنفشه: اندیشه های ناگفته- سفر- "سفر بخیر" -پاکدامنی-فروتنی.

- سوسن سفید: دوشیزگی - پاکی.

- اقاقیا: عشق پاک - عشق پنهانی.

- بگونیا: هشدار.

- کاکتوس: پایداری - استقامت.

- کاملیا صورتی: "در آرزوی تو هستم"

- کاملیا قرمز: "عشق تو همچون آتشی در قلب من است"
- کاملیا سفید: "تو در خور پرستشی"

- میخک: شیفتگی - عشق زن - ستایش - "بله"

- قاصدک: وفاداری - خوشبختی - صداقت - پیام آور عشق.

- فراموشم نکن: خاطرات گذشته - عشق ناب.

- پیچک: عشق - صداقت - وفاداری.

- نسترن: آرزو - همدلی - "دوستم داشته باش".

- لادن: پیروزی - غلبه - فتح.

- لاله: عاشق تمام عیار - "باورم کن"

- ارکید: عشق - زیبایی.

- نرگس زرد: احترام - جوانمردی - " تا زمانی که تو در کنار من هستی خورشید بر من خواهد تابید"

- اطلسی: شرم - ازدواج فرخنده.

- گل پامچال: "بدون تو قادر به زندگی کردن نمیباشم"

- یاسمن: شادی - شیرینی - دلپذیری - وقار.

- رزماری: یادآوری - خاطرات - یادگاری.

- آلاله: پروت - زرق و برق.

- آفتاب گردان: ستایش - غرور - پرستش.

- مریم: لذت.

- گلایل: ستایش - صداقت - "به من فرصت بده"

- زنبق: اندوه - تاسف.

- آنتوریوم: عاشق.

- مرغ بهشتی: شکوه - عظمت.

روانشناسی رنگها را بدانیم




برخی از روانشناسان عقیده دارند رنگی که برگزیده و دلخواه کسی است میتواند گویای خصوصیات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زیر چکیده ای است که بر اساس این نظریه و پس از سالهای پژوهش نگاشته شده:


قرمز: خوش قلب اما خودپرست
این رنگ مظهر شدت و زیاده روی است که گاهی در جهت مخالف آن است. قرمز رنگ عشق و تنفر و فداکاری و خشونت و خون و آتش. کسی که به این رنگ علاقه دارد هرگز نمی تواند در زندگی بی تفاوت باشد.


این گونه اشخاص تند و سرکش و در عین حال فعال و شجاع و کمی عجول هستند. احتمال شکست به خصوص در عشق برای آنها فراوان است.

قضاوتهای عجولانه و ناگهانی در مورد دیگران اغلب سبب از بین رفتن دوستی هایشان می شود، با آن که در عشق کاملاً فداکارند اما اگر روزی حوادث بر وفق مراد نباشد بدون تفکر و جویا شدن علت می جنگند.

دو عیب بزرگ خودپرستی و عدم کنترل، در نفس آنهاست و دو صفت ممتازشان خوش قلبی و حس بزرگ طلبی است. به طور کلی دوستداران رنگ قرمز دارای خصوصیات متضادی هستند.


صورتی: مورد علاقه دیگران
رنگ صورتی درواقع همان قرمز است که کمرنگ شده باشد. اگر به این رنگ علاقه دارید تمام صفات رنگ قرمز را کمی ملایمتر دارا می باشید، با گذشت هستید و در عشق، تندی نشان نمی دهید.

دیگران را خوب درک می کنید و با اطرافیان خود با ملایمت و لطف رفتار می کنید و به دلیل نشاط و شادابی تان مورد علاقه اطرافیان خود هستید. آنهایی که به این رنگ علاقه دارند اغلب شکستها، خشونتها و دشواری های زندگی را تحمل کرده اند و با مشکلات فراوان مواجه شده اند.


آبی: نظم، پشتکار، تنهایی
رنگ آبی از رنگهایی است که طرفداران زیادی دارد. اگر به این رنگ علاقه دارید، کاملاً می توانید هوس و احساسات و هیجانات خود را کنتر ل کنید.

ظاهر آرام شما دیگران را وادار می کند که به شما احترام بگذارند و دوست دارید پیوسته مورد احترام و ستایش دیگران قرار بگیرید.

در خرید و پوشش لباس قناعت می کنید و به علت شرم و حیا و گاه غروری که دارید میل دارید اغلب تنها باشید. حماقت و عدم فهم دیگران شما را کسل می کند و کسانی که از نظر هوش و فهم بر شما برتری دارند شما را ناراحت می کنند.

کارهای خود را از روی نظم و ترتیب و بر پایه قواعد معینی انجام می دهید. یکی از صفات مشخص شما پشتکار شماست.


ارغوانی: رنگ عارفها و روانگران
رنگ اسرارآمیز و باشکوهی است. دوستداران این رنگ پیوسته مجذوب زیبایی ها و ظرافتها می شوند و مغرور و اجتماعی هستند. معاشرت با این دسته لذتبخش است که امور معنوی بیشتر می پردازند. ارغوانی رنگ مورد پسند عرفا نیز هست!


قهوه ای: قابل اعتماد
اگر رنگ قهوه ای را دوست دارید کاملاً می توان روی شما حساب باز کرد. باثبات و مقدس، شاعرپیشه وکمی فیلسوف مآب هستید.

به ندرت تغییر عقیده می دهید و با آن که کمتر تصمیم می گیرید اما هر بار که تصمیمی بگیرید آن را به مورد عمل می گذارید.

شما کاملاً در نگهداری پول و اسرار دیگران قابل اعتماد هستید. میل دارید پیوسته در عالم خودتان باشید و گاهی اوقات با اطرافیان خود رفتار خشونت آمیزی در پیش می گیرید. در عشق هرگز بدبین و تند نیستید.


خاکستری: احساس بی نیازی
این رنگ مظهر چشم پوشی از خوشی های دنیاست. کسانی که به این رنگ علاقه دارند اغلب در زندگی احساس رضایت می کنند، خاکستری رنگ عقلا است و جوانانی که به این رنگ اظهار علاقه می کنند درواقع خود را هم شأن و هم طراز اشخاص کهنسال میدانند و در زندگی احساس بی نیازی می کنند.

در عشق بر افراد مسن تر از خود تمایل دارند و اغلب کسانی که از نظر فکر و ایده به آنها برتری دارند خیلی آسان طرف توجهشان قرار خواهند گرفت.


پرتقالی: صداقت آری، هوسبازی هرگز
رنگی است ترکیبی و آنهایی که این رنگ را رنگ دلخواه خود می دانند متکی به نفس نیستند. اجتماعی و خوش خلقند و با مردم خوب رفتار می کنند.

نفوذ در این گونه افراد مشکل است کسی که آنها را دوست بدارد می تواند با او به آسانی ازدواج کند. هوسباز نیستند و اگر با کسی دوستی کنند صداقت و فداکاری دارند. اگر افراد این دسته با کسی که خصوصیات اخلاقی خودشان را داشته باشد ازدواج کنند سعادتمند می شوند.


سبز: کنجکاوی
رنگ سبز طبیعت وتازگی است. اگر به این رنگ علاقه دارید زندگی با شما آسان است. نقطه اشتراک فراوانی با افراد علاقه مند به رنگ پرتقالی دارید روابط شما با دیگران بر پایه ی اصول و قرارداد است.

دوست ندارید که در زندگیتان حوادثی به وقوع پیوندد اما کنجکاوانه به ماجراهای زندگی دیگران توجه دارید.


فیروزه ای: اسرارآمیز و پند ناپذیر
دوستداران این رنگ اسرارآمیزند و احساساتی و کارهای شخصی خود را به خوبی اداره می کنند. پشتکار دارند و باثباتند و به نصایح دیگران در مورد کارهای خود کمتر توجه دارند. فیروزه ای معمولا رنگ مورد علاقه ی خانمها است.


سیاه: خوش ذوقی و ظرافت طبع
این رنگ برخلاف عقیده ی همگان رنگ نومیدی و عزا نیست بلکه نشانه خوش ذوقی و ظرافت طبع است. اگر از دوستداران این رنگ هستید مسلماً به شخصیت اطرافیان خود احترام می گذارید و برای آن که دیگران را با ارزش و برجسته نشان دهید از هیچگونه کمکی به آنها دریغ نمی کنید و هرگز خود را به دیگران تحمیل نمی نمایید همچنین عقاید و نظریات دیگران را به آسانی می پذیرید.

یک نکته ی رنگی :
توجه و علاقه شما به رنگها در طی زمان تغییر می کند به دلیل آن که خصوصیات اخلاقیتان نیز در سالیان دراز تغییر خواهد کرد. اما اگر در مورد رنگی ناگهان عقیده خود را عوض کنید به علت ضعف شما و یا به علت نیازتان به تغییر محیط است.

منبع :
iranhealers

خنده دار



شیره‌ایه میخواسته تاکسی بگیره، ‌به یک تاکسی میگه: مُشتقیم! تاکسیه،‌ پنج متر جلو تر نگه میداره. یارو میگه:‌ ای بـابـا! من که می‌خواستم اونجا پیاده شم

______________________________________________________________________________________________

دو تا احمق میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. احمقا یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند

______________________________________________________________________________________________

یه نفر زنگ میزنه خونه دوست دخترش،‌ بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ‌ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه

______________________________________________________________________________________________

یه روز یه نفر کاغذی پیدا میکنه که روش یه شماره تلفن نوشته بود . زنگ میزنه به همون شماره و میگه: آقا من شماره تون رو پیدا کردم آدرس بدید بیارم خدمتتون!

______________________________________________________________________________________________

یه نفر کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه

______________________________________________________________________________________________

یه نفر 10 تومن میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌ یک ماشین میزنه بهش، درب و داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق، ‌یارو با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه

______________________________________________________________________________________________

یه نفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ طرف میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم

______________________________________________________________________________________________

یه نفر 19 تا بچه داشته،‌ بهش میگن: چرا یک بچه دیگه نمیاری، رُند شه؟! میگه: فرزند کمتر، زندگی بهتر

______________________________________________________________________________________________

یه نفر میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده

______________________________________________________________________________________________

یه نفر تو اتوبوس واستاده بوده، یهو میبینه بند کفشش بازه. به کنار دستیش میگه: آقا قربون دستت، ‌یک دقیقه این میله رو نگردار من بند کفشم رو ببندم

______________________________________________________________________________________________

یه نفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبل از مسابقه بهش میگن: ببین جواب ژاندارمریه ولی همون اول نگی که ضایع بشه، یه چند تا سوال اولش بکن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع میشه، یارو میپرسه: جانداره؟ مجریه میگه: نه. یارو میگه: مِریه؟ میگه: نه. یارو میگه: جاندارمریه؟

______________________________________________________________________________________________

سه تا دیوانه هم اتاقی بودن - یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا پایین می پرن و میگن که ما سیب زمینی هستیم و داریم تو روغن سرخ میشیم و سومی ساکت نشسته ! رییس بیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه رو مرخص کنه. پرسید تو چرا با دوستات نیستی ؟ اون هم گفت : آخه من کف ماهیتابه چسبیدم

______________________________________________________________________________________________

یه نفر زنگ میزنه خونه دوست دخترش، باباش ور میداره، هول میشه میگه: ببخشید توپمون افتاده

______________________________________________________________________________________________

یه نفر سوار آسانسور میشه میبینه نوشته ظرفیت 12 نفر با خودش میگه عجب بدبختیه حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم

تاریخچة شهرستان فومن

 

fouman

 

 

          فومن در دوران اسلامی به عنوان مرکز بخش بیه پس ( بخش غربی گیلان ) شناخته می شد . فرمانراوایان این منطقه را عمدتاً از خانوادة‌« آل اسحاق » می دانند که نسب خود را به خاندان های باستانی ایران از جمله به اشکانیان می رسانیدند . در زمان امیر دیباج ، فومن به تصرف مغولان درآمد . پـس از قـدرت یـافتن دودمان صفوی و تصمیم شاه عباس به برچیدن حکومت های محلی ، « خان احمد » ( آخرین فرمانروای لاهیجان از دودمان آل کیا ) و « محمد امین خان » آخرین فرمانروای فومن از دودمان آل اسحاق نیز از سپاه قزلباش شکست خوردند و سرتا سر گیلان زیر فرمان حکومت صفویه درآمد .

         قیام جنگلی ها از تولم آغاز شد و فومن ، پناهگاه مهم میهن پرستان و آزادی خواهان شد  . در حال حاضر ، شهرستان فومن از مناطق زیبا و آباد استان گیلان است که ارزش های بسیار جالب گردشگری دارد .  

فومن که در گیلان فتح اول خوانده می‌شود، نام یکی از شهرستان‌های استان گیلان است که از شمال به شهرستان صومعه سرا از جنوب و جنوب غربی به خط الراس سلسله جبال البرز که مقسم المیاه کوهستان مزبور حد طبیعی فومن و طارم است. از شمال غرب به ماسال(طالش) و خاور (رشت) محدود می‌شود.

این شهر با موقعیت جلگه ای در میان مزارع و باغهای اطراف خود محصور می باشد . این شهر تا حدود 980 هجری قمری ،قبل از انتقال مرکزیت ایالت بیه پس توسط جمشید سلطان به رشت ، حاکم نشین این قسمت از گیلان بوده است . شهر فومن با این انتقال به تدریج اهمیت خود را از دست داد و به صورت یک بازار و شهر محلی درآمد و توسعه روزافزون رشت بر روی فومن سایه افکند و تا سالیان متمادی این شهر در گیلان یک موقعیت حاشیه ای داشت ، تا اینکه طی چند سال اخیر مجددا بصورت یک شهر فعال درآمد و توانست اعتبار پیشین خود را باز یابد .

فومن در 25 کیلومتری غرب رشت قرار دارد و مناطق تاریخی و دیدنی ماسوله و قلعه رودخان در حوزه جغرافیایی این شهرستان واقع شده و برای دیدن آنها باید از این شهر گذشت .آب و هوای این شهر نیز همانند سایر نقاط جلگه ای گیلان ، معتدل مرطوب خزری است .

شهرستان فومن دارای دو بخش ؛ سردار جنگل و بخش مرکزی و6 دهستان : آلیان ، سردار جنگل ، رودپیش ، گشت ، گوراب پس و لولمان است . و جمعیت آن بر اساس سرشماری سال 75 ، 103192 نفر می باشد .

دارای رودخانه‌ای است که از کوهستان‌های جنوبی سرچشمه گرفته و پس از مشروب کردن اراضی به دریا و مرداب وارد می‌شوند که عبارتند از: تنیان، سیاهرود، پلنگ ور، ماسوله، رودخان، پسخان و سونگ. رودخانه‌های دیگر که دارای اهمیت کمتری هستند دارا می‌باشد مانند خوبک، لیشاوندان، پیش روبار، بلگور، زر مخ خاله، اسپند و غیره .

 این شهرستان دارای شهرک و مراکز دادو ستد است که مهمترین آن شهر فومن است که مرکز شهرستان می‌باشد، با مختصات جغرافیایی زیر: طول 49 درجه و 21 دقیقه و 30 ثانیه و عرض 37 درجه و 12 دقیقه و 30 ثانیه که به وسیله یک شاهراه عریض و آسفالته 24 کیلو متری با درختان تنومند در دو طرف آن به شهر رشت مرتبط می‌شود.

فومن در دوران اسلامی به عنوان مرکز بخش بیه پس ( بخش غربی گیلان ) شناخته می شد . فرمانراوایان این منطقه را عمدتاً از خانوادة‌« آل اسحاق » می دانند که نسب خود را به خاندان های باستانی ایران از جمله به اشکانیان می رسانیدند . در زمان امیر دیباج ، فومن به تصرف مغولان درآمد . پـس از قـدرت یـافتن دودمان صفوی و تصمیم شاه عباس به برچیدن حکومت های محلی ، « خان احمد » ( آخرین فرمانروای لاهیجان از دودمان آل کیا ) و « محمد امین خان » آخرین فرمانروای فومن از دودمان آل اسحاق نیز از سپاه قزلباش شکست خوردند و سرتا سر گیلان زیر فرمان حکومت صفویه درآمد .

قیام جنگلی ها از تولم آغاز شد و فومن ، پناهگاه مهم میهن پرستان و آزادی خواهان شد . در حال حاضر ، شهرستان فومن از مناطق زیبا و آباد استان گیلان است که ارزش های بسیار جالب گردشگری دارد.

فومن تا حوالی سال 980 هجری قمری زمانی که مرکز ایالت بیه پس گیلان توسط جمشید سلطان به رشت منتقل شد حاکم نشین این قسمت از گیلان بود شهر فومن با این انتقال به تدریج اهیمت خود را از دست داد و به صورت یک بازار و شهر محلی درآمد توسعه روز افزون رشت از آن پس بر فومن سایه افکند و تا سالیان دراز فومن در گیلان یک موقعیت حاشیه ای داشت و روز به روز از اهمیت آن کاسته می شد تااین که طی چند دهه اخیر فومن مجددا به صورت یک شهر فعال درآمد و توانست اعتبار پیشین خود را باز یابد .

ساکنان فومن را گیلکها و تالشها تشکیل می دهند و روستاهای کوهپایه ای واقع در غرب فومن عموما تالش و تالشی زبان هستند فومن شهری است که در میان مزارع و باغهای اطراف خود محصور شده است برنجکاری کشت چای و توتون وپرورش کرم ابریشم از فعالیتهای اصلی فومن است که عمدتا در اطراف شهر دیده می شود .

خربه های زیادی در اطاف شهر وجود دارند که از دوران شکوفائی فومن به هنگام مرکزیت این بخش از گیلان حکایت می کنند . امروزه فومن به صورت شهری زیبا و مشجر با بازاری پر جنب و جوش درآمده است فومن بر سر راه شهر تاریخی و زیبای ماسوله قرار دارد و به هیمن دلیل مسافران زیادی در آن توقف می کنند توسعه راههای ارتباطی آسفالته فومن را به ماسوله صومعه سرا ، رشت و ماسال و دیگر شهرهای تالش وصل کرده است .

هر چند که فومن فاقد امکانات اقامتی در شکل هتل یا مهمانسراست اما به عنوان یک شهر زیبا و دیدنی ارزش توریستی فراوان دارد بازار آن از وفور نعمت و فراوانی کالا برخوردار است کلوچه فومن که با ترکیبات خاصی ساخته می شود از مهمترین ره آوردهای این شهر بشمار می رود میدان اصلی پارک شهر و خیابانهای اصلی آن با مجسمه های زیبائی تزئین شده که نشانگر دوره مدیریت یک شهر دار با سلیقه و خوش ذوق در این شهراست فومن در 25 کیلومتری غرب رشت واقع شده و برای دیدن ماسوله و قلعه رودخان باید از این شهر گذشت ساختمانهای قدیمی با معماری سنتی هنوز در خیابانهای این شهر مناظر زیبایی را ارائه می کند .